جدول جو
جدول جو

معنی ضامن دار - جستجوی لغت در جدول جو

ضامن دار
پایندان دار، دگمه دار چون دشنه یا تفنگ کسی که دارای ضامن است و کفیل است. یا چاقوی ضامن دار. نوعی چاقوی دارای دگمه (ضامن) که چون چاقو را باز کنند بدون فشار دادن دگمه مزبور بسته نمی شود
فرهنگ لغت هوشیار
ضامن دار
نوعی چاقو که دارای دکمه یا فنر است و تا دکمه یا فنر را فشار ندهند تیغۀ چاقو خم نمی شود
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محافظ جامه خانه نگهبان البسه، کاگری که در حمام جامه های مردم را حفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامنه دار
تصویر دامنه دار
وسیع، پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامنه دار
تصویر دامنه دار
مفصّلغ طولانی، وسیع، پهناور، با عرض و طول بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جامه دار
تصویر جامه دار
کارگری که در حمام های عمومی لباس های مردم را حفظ می کند، مامور و نگهبان جامه خانه، کسی که انبار البسه به او سپرده می شده، نوکر یا خدمتکاری که وظیفۀ او نگه داری جامه های آقا یا خانم است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضامن دادن
تصویر ضامن دادن
کسی را به عنوان ضامن معرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامه دار
تصویر جامه دار
کارگری که در حمام جامه های مردم را نگه می دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دامنه دار
تصویر دامنه دار
دارای وسعت، گسترده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمان دار
تصویر کمان دار
دارندۀ کمان، کسی که در تیراندازی با کمان مهارت دارد، کمان گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضامن درک
تصویر ضامن درک
در علم حقوق کسی که بپذیرد که هرگاه عیب و نقص یا ایرادی در کالای فروخته شده پیدا شد از عهدۀ خسارت خریدار برآید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وام دار
تصویر وام دار
مدیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جام دار
تصویر جام دار
ساقی، پیاله دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فام دار
تصویر فام دار
وام دار، قرض دار، مدیون، برای مثال فام داران تو باشند همه شهر درست / نیست گیتی تهی از فام ده و فام گذار (سوزنی - لغتنامه - فام دار)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نام دار
تصویر نام دار
صاحب اسم ذواسم: (بدانیدکه نام دلیل است برنام دارونام دارازنام بی نیاز است. .)، دارای نام وشهرت مشهورمعروف: (باب پنجم درلطایف اشعارملوک کبار وسلاطین نامدار، {سروربزرگوار: اگر او نبودی چنین نامدار زلولو نکردی به پیشم نثار، پهلوان نامی: همه نامداران پرخاشجوی زخشکی بدریانهدندروی، نفیس مرغوب قیمتی (درصفت جامه گنج وغیره) : گه زمال طفل می زن لوتهای معتبر گه زسیم بیوه می خرجامه های نامدار. (عبدالرزاق اصفهانی بنقل راحه الصدور . 16 قزوینی. یادداشتها 192: 7)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان دار
تصویر جان دار
زنده، موجود زنده، قادر، توانا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وام دار
تصویر وام دار
بدهکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاقوی ضامن دار
تصویر چاقوی ضامن دار
نوعی چاقو با دکمه یا فنر که با فشار دادن آن تیغۀ چاقو از دسته خارج می شود
فرهنگ فارسی عمید